سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من

سعی میکنم دیگه ناراحتی ها رو نادیده نمیدم که انگار وجود نداره

چون وجود داره و از یه جا دیگه میزنه بیرون

رفتم که خونه بگم نماز شده

چند تا نفس عمیق کشیدم

اجی داشت دعا میخوند

اومدم خونه به مامانم شیر با خرما بدم که بخوره

گفت نمیخورم

گفتم به شوخی که حالا شوهرت نیست خودت رو لوس میکنی

گفت حالم خوبه

زهره هنوز نیومده