سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من

مامانم اومد یه دقیقه کار داشت

در رو باز کرد نصفه

و رفت

یه نفس عمیق کشید

بابام گفت چیه؟

مامانم گفت هیچی

سریع این به ذهنم اومد که جون من رو پای گوشی دیده ، این کار رو کرد

بابام گفت آجی گریه کرده؟

گفت نه

زهرا به نفس کشیدن مامانت کار نداشته باشد

زهرا به خاطر یه نفس کشیدن عقب نکش

زهرا تو اشتباهی نکردی

زهرا حرف بزن

زهرا بگو کارهام رو انجام میدم

زهرا اصلا توضیح نده

بگو به موقع اش درس میخونم

به موقع اش کار میکنم

به موقع اش استراحت میکنم

بگو من همه ی سعیم رو کردم

و زهرا توضیح نده

 

قراره فردا برم خونه داییم

مامانم پرسید میری؟

گفتم بله

گفت صبح میری؟

بله

ساعت چند میری؟

هماهنگ میکنم

نمی تونست اون بیاد؟

دندون پزشکی داره