سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مادربزرگ من

مامانبزرگم بیمارستانه

بابام گفت برای هرچیزی اماده باشیم

خونه رو جمع کنم

داییم زنگ زده و برادر خانومشو برادر زاده هاش خونه مادربزرگم رو تمیز کنند.

مامانم داره سبزی پاک کی کنه و گریه می کنه

حال هممون خوب نیست

داییم معده و روده هاش به هم ریخته

من همش میخوابم و معده ام درد می کنه.

دایی بزرگم همش راه می ره

صدای خوندن مامانم توی گوشمه