سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگرانم

من میترسم .2 اردیبهشت امتحان میان ترم دارم ولی هنوز نتونستم هیچی بخونم

مامانم بیمارستان پیش مامان بزرگم هست

زهره راست میگفت وقتی من و بابا با هم هستیم بابا کار میکنه

ولی تو نمی ذاری

چون منم شبیه مامانم هستم

ولی الان بهتر شدم

بابام برای اولین بار توی عمرش شام درست کرد

زهره مریض بود خوابیده بود

منم از دانشگاه اومدم خواب بودم

پا شدم دیدم غذا درست کرده

بابام وقتی با من بود هیچ کاری نمی کرد

ولی با زهره

ظرفارو می شست

همه کاری میکرد

به خاطر رفتار خودم بود

الان هر سه مون داریم کار میکنیم

احتمالا چون مامانم نبود

میتونستیم کار کنیم

نمیخوام فکر کنم

آدما با خوندن این متنا چه قضاوتی میکنند