سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من و مامانم و زهره

مامانم داشت با زهره حرف میزد

رفتم پیشش گفتم مامان میشه وقتی ما دوتا دعوامون میشه نیای وسط

وقتی میای وسط

زهره میگه زهرا با گریه هاش به خواسته هاش می رسه

و منو بیشتر اذیت میکنه

منم میگم زهره با داد زدنش به خواسته هاش می رسه

و منم بیشتر اذیت میکنم

دو بار مجبور شدم اینو بگم

گفت به بقیه چیزا کاری ندارم الان میتونم فلان کارو کنم

منم گفتم میدونی مسالمون این نیست فقط،تو همه چی هست.

گفت من به همه چیزتون کار ندارم

 

نمیدونم چی رو کجا گفتم یا گفت

 

من فقط مامانم رو از اتاق گفتم بره بیرون

رفت بیرون

 

گفتم بذار مسالمون رو خودمون حل کنیم.

 

میدونی بقیه بقیه براشون چه مفهومی داره داد زدن و این کارو نمیکنند یا میکنند

براشون این مفهوم رو داره رشته یا آبروشون میره

ولی برا من بیشتر اینه که اگر داد بزنم مساوی از دست دادن مامانم هست

اشک امانم نمیده

 

میدونی چرا من و مامانم و داییم و بابام مریضیم

چون میخوایم منطقی رفتار کنیم

داد نمیزنیم

می ریزیم تو خودمون

در نتیجه مریض میشیم

 

میدونی تنها واکنش زهره چی بود

برید بیرون حرف بزنید

 

میدونی ما وقتی میایم خونه مامان بزرگم

زهره بیشتر دعوا میکنه

چون براش چه معنی میده

اینجا مجبور بوده ظرف بشوره

حس تنفر