من
میشه خدا من رو بغل کنه و یه پتو روم بندازه و بهم بگه بنده من نترس اتفاقی نمیفته، من پیشت هستم
اشک چشمام متکام رو خیس میکنه
چه قدر خوبه خدا باشه
چه قدر خوبه کافی باشه
عاشق شدن خیلی بده
درد داره
هر کدوم از بنده های خدا باشه
زن مرد پدر مادر
من
من
میترسم دوباره سکوت کنم صدای زهره توی ذهنم میاد همون بهتر که تو سکوت کنی
ولی من اون صدارت حد ف میکنم
من
من
من
من از خودم مراقبت میکنم
یعنی چی
یعنی اینکه من پا میشم قرص هام رو می خورم
یعنی اول کارهای خودم رو انجام میدم
یعنی هر روز دوش میگیرم
هر روز صبح مسواک میزنم
من حرف میزنم
من اروم و قوی و منطقی هستم و حرف میزنم
من حرف میزنم
من مهمم
خواسته ها و نیاز های من مهمه