زندگی

شاید زهره درست رفتار میکنه و من اشتباه

اگر یک کار اشتباه هم انجام بده این قدر با اعتماد به نفس دفاع میکنه و به کارش ادامه میده

حالا من اگر یک کاری رو درست انجام بدم هزاربار از خودم میپرسم درسته یا نه. نظرات همه رو گوش میدم

اگر از درد هم بمیرم سعی میکنم تحمل کنم و ادامه‌مسیرو برم

ولی اون هر اتفاق کوچیک واکنش نشون میده

شاید کار اون درسته

شاید به خاطر این که همیشه میترسم و نگرانم کار درست چیه درست انجام دادن یا نه بایدام زیاده آروم نیستم

یه چیز بگم

نمیخوام شبیه داییم بشم

همیشه خوش اخلاق و مهربون ولی منفعل

منفعلیش باعث شده همه زندگیش رو هوا باشه

همه به جاش تصمیم بگیرند

بچه هاش بدبخت بشند و هیچ کدومشون زندگی موفقی ندارند

بچه هاش روش دست بلند کردند و اون هیچ کاری نکرد

 

یه چیز دیگه ما زود زوری به خاطر این که نگران همیم مجبور میکنیم کار درستو طرف مقابل انجام بده

در مورد داییم زیاد اتفاق میفته

منو اینقدر لای منگنه میذازند کیف بخرم درس بخونم

مامان بزرگم رو برای این که قند داره

ما میخوایم اینجوری باشه

اون نمبخواد

نمی تونیم کاری کنیم

جز خودمون رو اذیت میکنیم فایده ای دیگه نداره

به روش های مختلف میخواهیم کاری که میخوایم بکنه انجام بده

من میخوام درس بخونم صدبار میگم