سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من

امروز هرچی متنی که شاید بتونه کمکم کنه خوندم

فایده نداشت

به خودم گفتم من مامانم رو دوست دارم

من آجی رو دوست دارم

من زهره رو دوست دارم

همین جور اشکام اومد

توی مسیر به خونه آهنگ گوش میکردم

و به خودم گفتم زهرا دوست داری چه کار کنی

به بستنی برات بخرم بخوری

رسیدم دم سوپری گفتم برم خونه دیگه

 

زهره تنها کسیه که خیلی میتونه حال من رو بد کنه

موقع شام خیلی با لحن بدی حرف زد

بعدش بابام گفت به زهره که یه روز هممون با هم فیلم رو ببینیم

زهره گفت من با شما فیلم نمی بینم

لحن حرف زدنش و نوع حرف زدنش و طلب کار بودنش حالم رو بد میکنه

تنها کسیه که اینقدر میتونه حالم رو بد کنه

 

به اندازه کافی حال خودم بد هست