سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمرین کردن

نشستم توی اتاقم

مثل همیشه صداها اذیتم میکنه، اینکه همیشه منتظر باشی که یک اتفاقی بیفته و آماده باش باشی

از طرف دیگه تمرکزم هم نتونستم درست کنم

 

دونه دونه دارم فکرام رو درست می کنم

ببین وقتی دارند صحبت می کنند اتفاقی نمی افته

اگر هم بیفته به من ربط نداره، واقعا نمی تونم کاری کنم. دو تا ادم بالغ هستند.

صدای بلند فقط یک صدای ساده است با فرکانس بالا

ادم ها حالشون بد میشه> یک اتفاق ساده است.

ادم ها عصبی میشند، جزو هیجانات طبیغی ادم هاست. که هر کس یک جور نشون میده

آیا به من کاری داره؟ نه

 

خب بریم سراغ تمرکزم، که بیاد تو اتاق

صداهای خونه گوش بدم، صداهای توی کوچه

هنوز صداهای ادما بیشتر حواسم رو پرت میکنه، اختلاف نظرهاشون و...

باید بدونم اختلاف نظر یک مساله ساده است.

الان که شکست خوردم

 

خب بریم سراغ پیدا کردن رنگ ها تو اتاق، رنگ مشکی پیدا کنم. رنگ بنفش،

 

خب بریم سراغ انجام دادن کارهام

هنوز صحبت کردن ادم ها صداشون خیلی زیاده

پیام یکی از همکارای مردم رو دیدم که کلافم کرد، پیام میده در حالی که کاری نداره، اصلا جوابش رو نمیدم، تا فردا ساعت کاری

خب احساس میکنم آرنجم توی متکا کامل فرو رفته، زیر پاهام پای خودم هست، زیرش سفته، فرشه

 

با همین وضعیت سعی کن کارات رو بکن، کم کم بهتر میشه تمرکزت

خب بشینم پایلن نامه ام ، پیدا کردن آرو و دبرو

هر کس هرچی گفت میگه دارم کار میکنم.

قاطع، هر واکنشی نشون دادند مهم نیست.