سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فراموش نکردن 2

اولین اتفاقی که میخوام در موردش بنویسم

یک شب که تازه مادربزرگم فوت کرده بود و بابام ناراحت بود

یادم نمیاد که چی شد ولی احتمالا بین من و زهره دعوا شده بود

زهره گفت این .................+18

هرچی خواست در مورد من گفت به مامانم ولی من چیزی نگفتم یعنی شوک بودم که چه جوری خجالت نمیکشه و این حرفا رو میزنه

 

دومین اتفاق مترو برای خودم گردنبند خریدم و زهره گفت چرا خریدی، گفتم دلم میخواست و با پول خودم خریدم، گفت پول تو نیست و پول ماست. من با کارت سرکارم خرید کرده بودم. گفت چرا مامان پول بیمه تو رو داده، گفتم من خودم پرداخت کردم و مامانم برام ریخت و برو از مامان بپرس. خودم اومدم اتاق. به مامان گفت چرا زهرا گفته گواهینامه بگیرم با ماشن میرم سرکار، من پیاده و تیکه تیکه میرفتم. چرا ما مبل نداشتیم. چرا ویلا نمیخریم. چرا خونه ها رو یکی نمیکنیم.

من فقط خرج خورد و خوراکم رو مامان بابام میدند که برای زهره هم میدند.

خیلی شوک بودم و ناراحت از رفتاری که زهره باهام داشت.

 

سومین اتفاق مامانم هی اصرار که بریم بقیه پارچه رو بخریم که برات لباست رو بدوزم، چند بار گفتم نه ولی مامانم اصرار کرد و رفتیم. در حد فقط دو متر، فقط دو متر پارچه خریدیم. وقتی اومدیم خونه زهره دوباره دعوا که چرا خریدی و واجب نبوده. مامانم میگفت فقط دو متر پارچه است چرا اینجوری میکنی و زهره میگفت نمیفهمید که من چی میگم.دوباره داد و بیداد

هر دفعه قلبم میشکنه. وقتی باور کنم که خواهر میتونه اینجوری باشه این همه اسیب نمیبینم

دلیل رفتارهای زهره رو نمیفهمم، 27 سال سعی کردم نزدیک بشم و نشد. دیگه ول کردم. یک رابطه دو طرفه است و نمیتونی تنهایی درست کنی.

 

چهارمین اتقاق که یادم نره

دیروز صبح مامانم یازده صبح بیدارم کرد و داد و بیداد که چرا گواهینامه ات رو نمیگیری. چرا سرکار نمیری.چرا میخوابی.چرا سکوت میکنی و نگاه میکنی. گفتم به شما کار نداره و من اینجوری راحت ام. گفت افسردگی میگیری و اینجوری سرباری گفت اینجوری سرباری.

گفتم من سربار نیستم.

من همه خرج هام رو خودم میدم خودم پول دکترم . پول دارو، پول ازمایش، پول خوراکی، پول کیک تولد و پول پارچه و ....

من سربار نیستم

از مامانم توقع نداشتم. خرف سنگینی بهم گفت.

وقتی مجبورم کردید که ارشد بخونم نگران حال روجی من نبودید؟الان مهم شد؟ چون کاری که میخواید نکردم

وقتی برم سرکار و مستقل بشم، حرفایی که شنیدم از یادم نمیره و نباید یادم بره