سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز جمعه

زهرا ارو م باش

منطقی باش

میدونم سخته

میشه در مورد این فکر نکنی که آدما چه فکری میکنند

خب

الان پا شو جاتو جمع کن

خب تختمو مرتب کردم

حالا اتاقت رو جمع کن

زهرا نشین فکر کن

فایده نداره

میدونم بیش از همه نگران درست هستی

پاشو

میدونم برات سخته

راستی فردا دکتر سرماخوردگی روت نمونه

زهرا چرا کاری نمیکنی

دوست داری چه کار کنی

میدونم خسته ای

حالا پاشو برو تلفن با مامانت حرف بزن

بابام کل ظرفارو شسته بود رفتم بیرون

نمیدونم خوبه یا نه

کمتر الکی میخندم

خودمو هی جای دیگرون نمی دارم

متناسب با شرایطشان باهاشون رفتار کنم

نمیدونم نوشته خوبیه یا بدیه

خب زهرا ولش کن

بشین اتاقتو مرتب کن

دارم اتاسمت مرتب میکنم

فقط یه اتفاق دیگه افتاده

راحت تر میتونم بگم نه

دیگه نمی ترسم بگم نه

پشتش احساس این نمیکنم بگم نه حال مامانم بد میشه و من مسئولان

شاید میدونستم این قضیه رو

ولی اعماق وجودم می ترسیدم

هنوزم میترسم