سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امتحان

زهرا میشه صادقآنه بهم بگی چرا نمیتونم درس بخونی و بری سر جلسه امتحان

میترسم بگم به آدما

همین طور که همیشه خواستم قوی باشم

دوست ندارم حتی الانم ضعیف به نظر بریم

تا الان تنها کسی که ماوس خود واقعی ام بودم دختره هست که....

داشتم در مورد امتحان حرف میزدم

میدونی دوست ندارم در موردش حرف بزنم

از خیلی چیزا میترسم

از آینده میترسم

یه بچه داریم اسمش زهر است

هرچی بهش میگیم میگه نه

بهش میگم پاشو صبخونه بخوریم مگه نه

بهش میگیم درس بخون میگه نه

بهش میگین برو کلاس نقاشی میگه نه

چرا همش میگه نه

اسمش رو میذارند لجبازی

میدونم خوشت نمیاد از این کلمه

از یه چیزی عصبانیه

از این ناراحته همیشه حرف بقیه است

مجبور میکنند کاری که اونا میخواند رو بکنی بعد بگند خودت میدونی میخوای برگردی برگرد.

میشه همدلی نکنی من بدم میاد از این کار

قفسه سینه ام تیر میکشه

باید برم دکتر

سرماخوردگی روم میمونه

دوست ندارم در مورد چیزایی که تو مغزم هست حرف بزنم

زهراپاشیم بریم صبحونه بخوریم.من گشنمه.میدونم الان بگم که  نه پس من بدم و باهام دوست نمیشی

زهرا چرا جوابمو نمیدی