ماه رمضان
داشتم به این فکر میکردم که به مامانم بگم به دوتاییم ون مسئول یت بده ماه رمضان یه کاری بکنیم
بهش بگم اینجوری هم نگرانی بابا و شما کم میشه در مورد این که من و زهره کار نمی کنیم
بعد به این فکر کردم مامآنم همینکه بذاره ماه رمضان ظرفارو بشورم شانس آوردم و هی میاد پا ظرفشویی
دستم الان داره میلرزه نمیدونم چرا