ویزیت روانپزشکی ،بیماران افسرده،تجربه من

از 

  • فروردین 22, 1399

 افسردگی،قسمتی از زندگی است

          ملاقات روانپزشک با بیمار  یا همان ویزیت در مطب روانپزشک،از نگاه من، در ابتدا دیداری بین دو انسان است ،برای ایجاد یک خاطره پرمعنا،دیدار بین انسانی که مشکلات پیچیده تر و عمیقتری دارد با انسانی(روان پزشک) که یا خوش شانس بوده وبی مشکل ،یا کم مشکل و یا انسانی بوده که توانسته در برخورد با مشکلات درونی و بیرونی زندگی موفقتر و سربلندتر بیرون آید،( اختلاف طبقاتی،مالی و پرستیژ پزشک نباید عامل تاثیرگذار،منفی و محدود کننده ای در این ملاقات باشد).

        در واقع اینطور نیست که پزشک در مرتبه همه چیز دان  و بدون مشکل نشسته باشد واز آن بالا بر درد و رنج بیمار نظاره کند، دلسوزی کند،راه حلی ارائه دهد و نهایتا دارویی تجویز کند. چه بسا روانپزشک هم ،روزی مشکلاتی مشابه  مراجعش را تجربه کرده باشد،به هر حال او هم تجربه های انسانی خود را داشته و خواهد داشت.دراین قسمت میخواهم به تجربه ام در برخوردبابیماران افسردگی بپردازم:

         بیماران افسرده:

         انسانها بدلایل مختلف و گاه بی دلیل افسرده می شوند و وقتی افسرده می شوند نسبت به ادامه زندگی دلسرد میشوند.برای کار و تحصیل و خانه داری و بهداشت خود و….، بی انرژی و بی انگیزه میشوند، آینده برایشان امیدی ایجاد نمی کند،منفی باف میشوند،ممکن است به پوچی برسند،دیگر مانند گذشته از چیزی لذت نمی برند،شاید حوصله بیرون آمدن از خانه نداشته باشند ویا اصلا انرژی نداشته باشند، شاید دعا کنند که خداوند زودتر زندگیشان را تمام کند،احساس تنهایی و بی چاره گی می کنند،خواب خوبی ندارند و از خوابشان لذت نمی برند.حتا از خوردن غذا هم لذت نمی برند.احساس بی ارزشی و احساس گناه دارند.بعضی بیماران سابقه چندین  اقدام به خودکشی داشته اند وگاه هنگام ویزیت اعتراف می کنند که فکر خودکشی در سرشان هست.

هنر روانپزشک

             هنر روانپزشک  در ملاقات با چنین بیماری آن است که بگذارد بیمار از رنجهایش بگوید واو خوب گوش دهد.رنج انسانی و اندوه، تجربه ای مشترک و مشابه است که اگرچه من در روز و هفته بارها می شنوم اما برای بیمار من تجربه ای منحصر بفرد وخاص است که شایسته خوب شنیده شدن است .این بدیهی ترین و ساده ترین تجربه انسانی مشترک است .من دردهای او را تایید می کنم وبرایشان اصالت قایل می شوم.این چیزی جز حس بشردوستی نیست .من با گوش دادنم باعث می شوم بیمارم حس ارزشمندی کند.احساس کند تنها نیست.درک متقابل در سمت مخالف احساس تنهایی است و وقتی انسان برای دیگری دردهایش را بیان می کند احساس می کند تنها نیست.

 راه مشترک انسانها

        وقتی شما در  مترو یا اتوبوس در مسیری که ده  ها ایستگاه دارد هستید،هیچ حس خاصی به مسافران دیگر ندارید اما وقتی در اتوبوس قطار و هواپیما ساعتها نشسته اید و همه در یک مقصد مشترک  پیاده می  شوید،خودبخود درک عمیقتری از سایر مسافران بدست می آورید و این به شما آرامش می دهد.مغز ما ناخودآگاه و خودکار این کار را می کند.زندگی ما مسافرتی از تولد تا مرگ است و در این تلاش ما باید به درک مشترکی از زندگی برسیم تا به آرامش برسیم.واین چیزی است که من باید به بیمارانم یاد  بدهم.در حدود 40 سالگی ودر کنار افسردگی زن یا مرد این سوال را از خودمی پرسد که نتیجه زندگیش تاکنون چه بوده،و من بحث تجربه مشترک انسانها راپیش می کشم تا به او بگویم درجای امنی قرار دارد ،مانند بقیه انسانها.وقتی او بفهمد فرقی با دیگران ندارد می تواند بین افسردگیش باشخصیتش و زندگیش فرق قائل شود .

      البته جوانان علاقه ای به این مفهوم ندارند چون مرگ را بسیار بسیار دور می بینند،آنهانگاه متفاوتی به مرگ دارند و این آنهارا غیرقابل پیش بینی می کند. 

 پایان دادن به شک ها و شروع امید

     من میخواهم بیمار افسرده ام متوجه شود که هنوز امیدهایی هست،هنوز آسمان به زمین نرسیده،همه مشکلات تقصیر خودش نبوده است.همه مشکلات، ناشی از آدمهای زندگیش نیز نبوده است و شاید گاهی فقط یک  بد شانسی بوده.من در برابر توجیه فقر و نداری، برای بیمارم ناتوانم اما می کوشم به او امید بدهم .از او میخواهم که خشمش را از مردم ،از خانواده و پدر مادربیرون بریزد تا بتواند از آنها رها شود.بیمار باید متوجه شود که می تواند دوباره کنترل اوضاع را به عهده بگیرد، ابراز هیجان های خودتخریب کمکی به او نمی کند وبلکه او باید خردمندانه عمل کند و من برای اینکار درکنارش هستم تا بگویم چه کاری عاقلانه است و چه کاری زودهنگام،با چه کاری موافقم و با چه کاری نه.برای بیماری که در سایه شک و تردید و افسردگی به زندگی نگاه میکند چنین کمکی یک تمرین است تا بعدها خودش به تنهایی بتواند آن را انجام دهد.

    فرد افسرده باید برای رنجهایی که کشیده و می کشد معنا هایی قابل قبول سازنده والتیام بخش پیدا کند.باید ببیند که هنوز میتواند بخندد و شاد شود .گاهی اگر امکانش باشد سعی میکنم از یک طنزوشوخی برای ایجاد یک لبخند برلب بیمارانم استفاده کنم تا خندیدن را دوباره به یاد آورند.از اتفاقات و تجربه های خودم می گویم و دیگرانی که زمانی چون او بوده اند و اکنون بهترند. قرار نیست در آن ملاقات نیم ساعته یا یکساعته معجزه ای رخ دهد اما قرار است بیمار با اعتمادی که به دست می آورد و با انگیزه هدایت شده واحساس رشد دوباره وبا کمک نیروی درونش و کودک بی رمق درون خویش به حال بهتری برسد.

نوری در تاریکی

      جلسه اول درمان اولین قدم برای شروع یک سفر است .و من در انتهای این جلسه بعداز همه حرفهایم به بیمار می گویم که خوشبختانه داروهایی هست که ممکن است کمکش کند،انواع داروهای ضد افسردگی قدیمی،جدید و خیلی جدید .به او میگویم دارو دو تا چهار هفته می کشد اثر کند.می گویم که با مصرف دارو انرژی بیشتری پیدا خواهدکرد،خوابش بهتر خواهدشد،افکار منفیش بتدریج کم می شود. وبا بیمار قرار می گذارم که  در زمان مناسب دوباره ورزش را شروع کند، نمی خواهم قهرمان ورزشی شود فقط میخواهم یک پیاده روی مناسب و سریع داشته باشد،به خودش بیشتر برسدو به خودش پاداش بدهد .

 هدیه به کودک درون

           می خواهم به یاد آورد که همه ما انسانها برای تداوم زندگی نیاز به تقویت و حمایت و لذت و پاداش داریم،همانگونه که درکودکی اینگونه بود اما در بزرگسالی نوبت خودمان است که  برای کودک درون خود برنامه حمایتی و پاداش لذت بخش درست کنیم،لذت گوش دادن به موسیقی،لذت خوردن بستنی ،لذت  تماشای یک فیلم زیبا،لذت یک کوهنوردی،لذت قدم زدن بعد از باران،لذت یک آب میوه،لذت خندیدن از ته دل ،لذت درست کردن یک پیتزا در خانه،لذت خوشگذرانی با دوستان، لذت یک چای عصرانه با بیسکویت ،لذت امانت گرفتن کتاب از کتابخانه ،لذت کتاب خواندن آن و….بیمار هم می تواند به این فهرست چیزهایی را اضافه کند.

         باید بپدیریم که در افسردگیهای شدید رفتار و شخصیت ومنش بیمار بعد از درمان ممکن است تفاوت بارزی با شخصیت قبل از بیماریش داشته باشد اما بیمار بایدبتدریج جرات و جسارت  روبرو شدن با شخصیت جدیدش را داشته باشد و از خود خجالت نکشد.افسردگی چیزی از انسانیت ما کم نمی کند.دوباره می گویم:افسردگی چیزی از ارزش و اعتبار و انسانیت ما کم نمی کند.

معنی دارو خوردن و زندگی کردن : بهتر بودن

         در پایان جلسه هم یاد آوری میکنم که هیچ گیاه و دمنوش و دعاو طلسمی!!! جای درمان دارویی ضد افسردگی را نمی گیرد وبیمار باید داروها را طبق دستوراستفاده کند تا بعد از چند هفته تاثیر بگذارد و من او را دوباره ببینم.از او می خواهم که در هر صورت مراجعه کند حتا اگر داروهایش را نخورده باشد.بسیار مهم است که فرد افسرده نسبت به داروهای روانپزشکی و داروهای ضد افسردگی نگاه مثبتی پیدا کند.چندان عجیب نخواهد بود اگر لازم شود دارو برای دو یا سه سال استفاده شود.به هر حال افسردگی ممکن است دوباره عود کند و ما دوباره آکنده از درد و رنج شویم و باز هم از خودمان بپرسیم معنای زندگی من تا الان چه بوده است و من در کجای این جهان هستی قرار دارم.شاید پاسخ به این سوال هرچند سال برای فرد تغییر کند اما به هر حال جواب های راضی کننده ای باید وجود داشته باشد.همانطور که بیمار رشد می کند روانپزشک هم رشد می کند و تجربه میکند. 

امیدوارم این بحث به بیماران افسرده ای که هنوز برای مراجعه و درمان در شک هستند یا ناامیدند کمک کننده باشد. به امید دیدار.


افکار خودکشی چه هستند ؟

پزشکی بررسی شده توسط تیموتی J. لگ, Ph.D., CRNP در تاریخ 13 فوریه 2018 — نوشته ی " یونت براپیر "

افکار خودکشی به معنای فکر کردن در مورد و یا برنامه ریزی خودکشی است. افکار می تواند از یک طرح مفصل به یک نظر زودگذر متغیر است. این اقدام نهایی خودکشی را شامل نمی شود.

افکار خودکشی شایع هستند, و بسیاری از مردم آنها را تجربه زمانی که آنها تحت استرس و یا تجربه افسردگی. در بیشتر موارد, این موقتی هستند و می تواند درمان شود, اما در برخی موارد, آنها فرد در معرض خطر برای تلاش یا تکمیل خودکشی.

اکثر افرادی که افکار خودکشی را تجربه می کنند ، آن را از طریق حمل نمی کنند ، هرچند برخی ممکن است تلاش های خودکشی کنند.

هر کسی که افکار خودکشی کرده است باید برای کمک درخواست کند. اگر یکی از عزیزان است داشتن این افکار, اقدامات باید انجام شود برای کمک و محافظت از آنها.

برای کسب اطلاعات در مورد چگونگی دریافت کمک برای کسی که افکار خودکشی را تجربه می کند ، به بخش آخر این مقاله مراجعه کنید.

حقایق سریع درباره افکار خودکشی

  • بسیاری از افرادی که افکار خودکشی آنها را از طریق به نتیجه گیری خود را حمل نمی کند.
  • علل افکار خودکشی می تواند شامل افسردگی, اضطراب, اختلالات خوردن مانند بی اشتهایی, و سوء مصرف مواد.
  • افراد با سابقه خانوادگی از بیماری های روانی به احتمال زیاد به افکار خودکشی.
  • خط دائمی ملی جلوگیری از خودکشی می تواند به صورت رایگان در 1-800-273-TALK (8255)، 24 ساعت شبانه روز ، 7 روز در هفته رسیده است. (مرکز مشاوره تلفنی بهزیستی کشور 1480 در ایران ، 8 الی 21)

صحبت کردن با کسی که در مورد افکار خودکشی می تواند در پیدا کردن یک راه حل کمک کند.

کسی که تجربه و یا می تواند تجربه افکار خودکشی ممکن است علائم و نشانه های زیر را نشان می دهد:

  • احساس یا ظاهر شدن به احساس به دام افتاده یا نا امید کننده
  • احساس درد عاطفی غیر قابل تحمل
  • داشتن یا ظاهر شدن به یک دغدغه غیر طبیعی با خشونت ، مرگ ، یا مرگ
  • داشتن نوسانات خلقی, یا شاد یا غمگین
  • صحبت کردن در مورد انتقام ، گناه یا شرم
  • در حال آشفته, و یا در یک حالت افزایش اضطراب
  • تجربه تغییرات در شخصیت, روال, یا الگوهای خواب
  • مصرف مواد مخدر و یا بیشتر الکل از حد معمول ، و یا شروع به نوشیدن زمانی که آنها قبلا انجام نداده بود
  • درگیر شدن در رفتار پرخطر ، مانند رانندگی سردستی یا مصرف مواد مخدر
  • انجام امور خود را به منظور و دادن چیزهای دور
  • گرفتن نگه دارید از تفنگ ، داروها ، و یا موادی که می تواند یک زندگی پایان
  • تجربه افسردگی, حملات هراس, اختلال در تمرکز
  • افزایش انزوا
  • صحبت کردن در مورد یک بار به دیگران
  • تحریک روانی, مانند قدم زدن در اطراف یک اتاق, wringing دست یکی از, و از بین بردن موارد از لباس و قرار دادن آنها را در
  • خداحافظی به دیگران به عنوان اگر آن را آخرین بار بود
  • ظاهری قادر به تجربه احساسات لذت بخش از حوادث زندگی به طور معمول لذت بخش مانند خوردن, ورزش, تعامل اجتماعی, یا رابطه جنسی
  • ندامت شدید و انتقاد از خود
  • صحبت کردن در مورد خودکشی یا مرگ ، ابراز تاسف در مورد زنده بودن و یا همیشه با متولد شده است

تعداد قابل توجهی از مردم با افکار خودکشی نگه داشتن افکار و احساسات خود را یک راز و نشان می دهد هیچ نشانه ای که هر چیزی اشتباه است.

افکار خودکشی می تواند رخ دهد زمانی که یک فرد احساس آنها دیگر قادر به مقابله با یک وضعیت قریب به اتفاق. این می تواند از مشکلات مالی ، مرگ یک دوست ، یک رابطه شکسته ، و یا یک بیماری ویرانگر یا ناتوان کننده ساقه.

شایع ترین شرایط و یا حوادث زندگی است که ممکن است باعث افکار خودکشی غم ، سوء استفاده جنسی ، مشکلات مالی ، ندامت ، رد ، فروپاشی رابطه ، و بیکاری است.

عوامل خطر زیر ممکن است تاثیر بر احتمال کسی که تجربه افکار خودکشی دارند:

  • سابقه خانوادگی مسائل مربوط به سلامت روان
  • سابقه خانوادگی سوءمصرف مواد
  • سابقه خانوادگی خشونت
  • سابقه خانوادگی خودکشی
  • احساس ناامیدی
  • احساس انزوا یا تنهایی
  • همجنسگرا بودن با هیچ خانواده و یا حمایت از خانه
  • مشکل بودن با قانون
  • تحت تاثیر الکل یا مواد مخدر
  • برای کودکان ، داشتن مشکلات انضباطی ، اجتماعی یا مدرسه
  • داشتن مشکل با سوءمصرف مواد
  • داشتن یک اختلال روانی یا بیماری روانی
  • اقدام به خودکشی قبل از
  • در معرض ابتلا به رفتار بی پروا یا تکانشی
  • در اختیار داشتن اسلحه
  • محرومیت از خواب
  • شناخت ، شناسایی یا ارتباط با کسی که خودکشی کرده است

شرایطی که به ریسک بالاتری از افکار خودکشی مرتبط هستند عبارتند از:

عوامل ژنتیکی ممکن است خطر ابتلا به افکار خودکشی را افزایش دهد. افراد با افکار خودکشی تمایل دارند که سابقه خانوادگی خودکشی یا افکار خودکشی.

 

خانواده و دوستان ممکن است از طریق گفتار یا رفتار فرد که می توانند در معرض خطر باشند ، توجه کنند.

آنها می توانند با صحبت کردن با فرد و به دنبال پشتیبانی مناسب ، به عنوان مثال ، از یک دکتر کمک کند.

موسسه ملی بهداشت روانی (NIMH) نشان می دهد راهنمایی های زیر برای کمک به کسی که ممکن است از طریق یک بحران رفتن:

  • درخواست آنها را در صورتی که در حال فکر کردن در مورد خودکشی. مطالعات نشان می دهد که پرسیدن این خطر را افزایش نمی دهد.
  • نگه داشتن آنها را امن با ماندن در اطراف و از بین بردن استفاده از خودکشی, مانند چاقو, که در آن ممکن است
  • گوش دادن به آنها و وجود آن برای آنها
  • تشویق آنها به تماس تلفنی و یا تماس با کسی که فرد ممکن است به نوبه خود برای پشتیبانی ، به عنوان مثال ، یک دوست ، عضو خانواده ، و یا مربی معنوی
  • پس از گذشت با آنها پس از بحران گذشته است ، چرا که این به نظر می رسد برای کاهش خطر عود

راهنمایی های دیگر شامل نگه داشتن برخی از شماره تلفن های اضطراری در دست ، به عنوان مثال ، یک دوست مورد اعتماد ، یک خط تلفن ، و دکتر فرد است.

پیشگیری از خودکشی

  • اگر کسی را در معرض خطر فوری خود آسیب ، خودکشی یا صدمه زدن به شخص دیگری می شناسید:
  • تماس 911 یا شماره اضطراری محلی.
  • اقامت با فرد تا کمک های حرفه ای می رسد.
  • هر گونه سلاح ، داروها یا سایر اشیاء بالقوه مضر را حذف کنید.
  • گوش دادن به فرد بدون قضاوت.
  • اگر شما یا کسی که می شناسید ، داشتن افکار خودکشی است ، یک خط تلفن پیشگیری می تواند کمک کند. خط دائمی ملی پیشگیری از خودکشی 24 ساعت شبانه روز در 1-800-273-8255.  (مرکز مشاوره تلفنی بهزیستی کشور 1480 در ایران ، 8 الی 21)

افکار خودکشی می تواند نشانه ای از یک مشکل سلامت روان ، مانند افسردگی یا اختلال دوقطبی باشد.

تعداد قابل توجهی از مشکلات سلامت روانی ، از جمله افسردگی ، می تواند با موفقیت درمان و یا مدیریت با داروها و درمان صحبت کردن ، مانند درمان شناختی رفتاری (CBT) و یا مشاوره.

این مهم است که به دنبال درمان اگر شما یا یکی از عزیزان در حال تجربه مشکلات سلامت روان.

هنگامی که درمان شروع می شود, مهم است که به دنبال طرح درمان, شرکت در پیگیری قرار ملاقات, مصرف داروها به عنوان دستور, و غیره.

کاهش خطر

مونرد زیر ممکن است به کاهش خطر تفکر خودکشی و تلاش های خودکشی کمک کند:

  • به عنوان مثال ، گرفتن حمایت خانواده ، صحبت کردن با آنها در مورد چگونگی احساس و درخواست آنها برای دیدار با ارائه دهنده سلامت شما و احتمالا حضور در جلسات با شما
  • اجتناب از الکل و مواد مخدر غیر قانونی
  • اجتناب از انزوا و ماندن در ارتباط با جهان خارج ، تا حد امکان
  • انجام ورزش
  • خوردن یک رژیم غذایی سالم و متعادل
  • گرفتن حداقل 7-8 ساعت خواب مداوم در هر دوره 24 ساعته
  • از بین بردن هر گونه اسلحه ، چاقو ، و مواد مخدر خطرناک ، به عنوان مثال ، با دادن آنها را به یک دوست مورد اعتماد را به مراقبت از
  • به دنبال چیزهایی است که به شما لذت می دهد ، مانند بودن با دوستان و یا خانواده دوست دارید ، و تمرکز بر روی چیزهای خوب شما
  • حضور در یک گروه کمک و یا پشتیبانی ، که در آن شما می توانید مسائل را با افرادی که درک ، کمک گرفتن از دیگران و کمک به افراد مبتلا به مشکلات مشابه از طریق مشکلات خود را دریافت کنید
  • جستجو و دنبال درمان

به یاد داشته باشید که بسیاری از مردم تجربه افکار خودکشی در برخی از زمان ، و بسیاری از آنها پیدا کردن یک راه حل ، برای مثال ، با به اشتراک گذاری مشکل خود را با کسی.

این به این معنا نیست که هر چیزی اشتباه با شما وجود دارد. حتی اگر شما احساس تنهایی در یک مکان و ترس برای به اشتراک گذاشتن آنچه شما می خواهید از طریق ، یک خط تلفن محرمانه ممکن است کمک کند.

اگر شما یا یک عاشق افکار خودکشی داشته باشید ، مهم است که کمک کنید.

خط دائمی ملی پیشگیری از خودکشی: در دسترس برای چت محرمانه 24 ساعت شبانه روز ، 7 روز هفته. تلفن رایگان: 1-800-273-مکالمه (8255). (مرکز مشاوره تلفنی بهزیستی کشور 1480 در ایران ، 8 الی 21)

Befrienders در سراسر جهان: شماره تماس و اطلاعات پشتیبانی برای کشور خود در کشورهای مختلف و زبان های مختلف.

در ایالات متحده ، خودکشی بود دهمین علت مرگ در 2015 ، مسئول بیش از 44,000 مرگ و میر.

این سومین علت مرگ و میر در میان کسانی که در سن 10 تا 14 سال بود ، و علت دوم در آن سن 15 و 34 سال است.

تعداد خودکشی در 2015 ، دو برابر تعدادی از قتل ها بود.

مردان بیشتر احتمال دارد به زندگی خود را از زنان.

خودکشی سومین علت مرگ و میر در بین 15 تا 24 ساله است. بیست درصد از همه خودکشی در میان این گروه سنی هستند.

4 sourcescollapsed

پوشش های مرتبط

© 2004-2020 healthline رسانه انگلستان با مسئولیت محدود, برایتون, انگلستان, شرکت سرمایه گذاری سرخ. کلیه حقوق محفوظ است. MNT علامت تجاری ثبت شده از Healthline Media است. هر گونه اطلاعات پزشکی منتشر شده در این وب سایت به عنوان یک جایگزین برای توصیه های پزشکی آگاهانه در نظر گرفته شده است و شما باید هر گونه اقدام قبل از مشاوره با یک متخصص بهداشت و درمان را ندارد.

 


قلب من

خواهرم داشت حساب کتاب میکرد

دید که نوی بحث مالی طبق پیشنهادهایی که کرده بودم سود خوبی کرده

گفت این ها بهتره اون ها اینقدر سود نمیکرد

به این فکر میکردم که آیا ارزشش رو داشت قبلا بهم توهین کنه؟

با خاک یکسانم کنه و هرچی بخواد بگه؟

بعد الان اصلا عین خیالش نیست که چی گفته

یک گوشه از قلبم درد میکنه از این موضوع

 


من

امروز داشتم با مامان صحبت میکردم و بابا از پشت هی ابرو بالا می انداخت که یعنی هیچی نگو

گفتم چی میگی بابا؟ چرا من حرف نزنم

بابام گفت من برم

 

خواهرم قرار شد براش سرمایه گذاری کنم

چند روز پیش گفت که کاری نکردی و این کار رو همه بلدند.

بهم گفت خنگ و نفهم و نادان و.... اینا هستی

بابام هی میگفت هیچی نگو،

ولی این دفعه حرف زدم و گفتم رفتار تو مثل این میمونه که کسی که کارش اینه که فقط ویندوز نصب میکنه و برنامه نویسی نمی کنه، بهش اینارو بگی. من اول راهم و..

اون توهین هاش رو ادامه می داد.

بابام میگفت حرف نزنم و من گفتم مساله ای بین ما دو تا هست.

 

خواهرم قبلا گفته بود که هر سودی که به دست بیاری برای خودت، برای من اصلا مهم نبود، سعی کردم هرچی بلدم رو استفاده کنم تا سوذ کنه

ولی به خاطر اینکه یادش بیفته چه حرفی زده ، به شوخی گفتم قراره هرچی سود کرد رو به من بده.

و واکنش چی بود؟

تو هیچ کاری نکردی...

و واکنش بابای من: هیچی نگو

 

 

و من باید حرف بزنم تا این الگوی غلط شکسته شود.


تمرین کردن

نشستم توی اتاقم

مثل همیشه صداها اذیتم میکنه، اینکه همیشه منتظر باشی که یک اتفاقی بیفته و آماده باش باشی

از طرف دیگه تمرکزم هم نتونستم درست کنم

 

دونه دونه دارم فکرام رو درست می کنم

ببین وقتی دارند صحبت می کنند اتفاقی نمی افته

اگر هم بیفته به من ربط نداره، واقعا نمی تونم کاری کنم. دو تا ادم بالغ هستند.

صدای بلند فقط یک صدای ساده است با فرکانس بالا

ادم ها حالشون بد میشه> یک اتفاق ساده است.

ادم ها عصبی میشند، جزو هیجانات طبیغی ادم هاست. که هر کس یک جور نشون میده

آیا به من کاری داره؟ نه

 

خب بریم سراغ تمرکزم، که بیاد تو اتاق

صداهای خونه گوش بدم، صداهای توی کوچه

هنوز صداهای ادما بیشتر حواسم رو پرت میکنه، اختلاف نظرهاشون و...

باید بدونم اختلاف نظر یک مساله ساده است.

الان که شکست خوردم

 

خب بریم سراغ پیدا کردن رنگ ها تو اتاق، رنگ مشکی پیدا کنم. رنگ بنفش،

 

خب بریم سراغ انجام دادن کارهام

هنوز صحبت کردن ادم ها صداشون خیلی زیاده

پیام یکی از همکارای مردم رو دیدم که کلافم کرد، پیام میده در حالی که کاری نداره، اصلا جوابش رو نمیدم، تا فردا ساعت کاری

خب احساس میکنم آرنجم توی متکا کامل فرو رفته، زیر پاهام پای خودم هست، زیرش سفته، فرشه

 

با همین وضعیت سعی کن کارات رو بکن، کم کم بهتر میشه تمرکزت

خب بشینم پایلن نامه ام ، پیدا کردن آرو و دبرو

هر کس هرچی گفت میگه دارم کار میکنم.

قاطع، هر واکنشی نشون دادند مهم نیست.

 


بیماری لوکس

نمیدونم چرا مردم فکر می کنند که یک سری بیماری ها جزو بیماری لوکس محسوب میشوند

مثلا آلرژی، افسردگی، اسم، ام اس

خیلی دردناک است

مثلا فکر کن همش عطسه کنی یا سرفه کنی و از درد بمیری و مجبور باشی اخرش بری بیمارستان، هیچ درمانی هم براش وجود نداشته باشه.

اخه بدتر این میتونه باشه که بدنت در برابر مواد و بوهای ساده واکنش چندبرابر نشون بده و یک دشمن فرضی تصورش کنه

بدتر ار اون اینه که درمان قطعی براش ونوجود نداره و تا اخر عمر کم یا زیاد همراهته

افسردگی میره میاد، کم یا زیاد میشه.

الرژی بعضی ماه ها و فصل ها میاد. موقع الودگی یا سرماخوردگی میاد. موقع استرس ، علاوه بر تحمل استرس ، الرژی ات هم پشتش میاد.

ام اس هم با اضطراب رابطه مستقیم داره.

چیه اینا قشنگه؟

 


من

من میترسم حرف بزنم

وقتی تو هم هی بشنووی این غلطه این درسته ترجیح میدی هیچ کاری نکنی

وقتی میخوای حرف بزنی بگند اینجوری بگو اینجوری نگو

یا حرف بزنی وسطش هی بیاند اصلاح کنند، اون کوقع هم ترجیح میدی حرف نزنی

الان یاد گرفتم توجه نکنم و حرف خودم رو بزنم، بدونم من اشتباه نمیکنم، میدونم که با همه اینجوری رفتار می کنند، فقط من نیستم

بعضی وقتا هم قاطع مثل سیدی خشدار مجبورم تکرار کنم، جوابش عصبانی شدن هست. ولی من هم عصبانی میشم و اذیت.


افکار خودکشی 3

در شرایط دشوار کارهایی که میتونی بکنی اینه

- استراحت بکن

- به خودت بگو دیروز که گذشته فردا هم نیومده

- اهنگ های بی کلام و اروم گوش کن. ریلکسیشن انجام بده

- کارهایی که دوست داری بکن

برای من رنگ امیزی و اشپزیه و کارهایی که با دست انجام میشه

- ورزش کن

- فیلم طنز ببین. اینستا پر از کلیپ های طنزه، نیم ساعت ببین، خودت متوجه میشی یک کم یک صدم درصد بهتری

- برو قدم بزن، به صدای برگ ها توجه کن، به رنگ ها، این حالم رو بهتر کرد

- اگر تونستی برو مسافرت

- هفته ای یکی دو روز زنگ بزن و با دوستات حرف بزن

امیدوارم زودتر حالت خوب بشه و زندگی رو هر لحظه اش رو زندگی کنی

 

متن از زهرا